یک خاطره لذت بخش از دوران طفولیت

زمان مطالعه 2 دقیقه
یک خاطره لذت بخش از دوران طفولیت

خودم به شخصه خسته شدم از پست های قبلی همشون راجب فکر و چیزای فلسفی، برای همین تصمیم گرفتم داخل این پست راجب یک موضوع جذاب با حال خوب از خاطره خودم بنویسم.

درست دوم راهنمایی بودم یعنی حدودا فکر می‌کنم میشه ۱۲ ۱۳ سالگی که با کامپیوتر آشنا شده بودم. اکثر روز‌ها می‌رفتم خونه‌ی دوستم که به تازگی یک کامپیوتر خریده بود و می‌نشستم بازی کردنش با کامپیوتر رو نگاه می‌کردم. ساعت‌ها محو بازی IGI می‌شدم و به این امید که اجازه بده منم یکم بازی کنم اما هیچ وقت اتفاق نیفتاد جز یکبار، همینقدر مظلومانه فقط نگاه می‌کردم و لذت می‌بردم??.

اواخر دوره راهنمایی بود و قول گرفته بودم از خانواده که درس‌ها رو خوب قبول شدم برای سال بعد برای من هم کامپیوتر بخرند. سال دوم رو که به خوبی قبول شدم و اواسط سال سوم بودیم و امتحانات نوبت اول هم تمام شده بود که به همراهش طاقت من هم تموم شده بود و شروع کرده بودم به اسرار برای خرید کامپیوتر.

راستش بی دلیل هم نبود این اسرار من، یکی از آشنایان که یک کامپیوتر داشتند تصمیم گرفته بودند که بفروشند و من هم فرصت رو غنیمت شمردم که همین رو می‌خوام و قیمت خوبی دارد و همین رو بگیرید واسم و از این جور صحبت‌ها تا خانواده راضی بشوند.

نکته‌ای که باید اضافه بکنم من فقط این وسیله جادویی رو برای بازی و بازی کردن می‌خواستم و تنها چیزی که ازش می‌دونستم این بود که میشه باهاش بازی کرد و لذت برد?. هیچ خبر نداشتم با رسیدن من به این دلبر قرار هست کل مسیر زندگی من رو دچار تغییر و تحول بکند.

صحبت رو کوتاه بکنم،‌ بالاخره پس از مذاکرات سنگین با خانواده به همراه گریه و زاری فراوان تونستم موفق بشم و به معشوق خودم برسم. چه حسی داشت وقتی تک تک وسایل رو جمع کردیم و به خانه آوردیم.? مرتب و منظم و حواسم به همه چیزش بود. یک میز تمیز و خوب داشت، یک کیس سنگین و سفید رنگ، یک مانیتور بزرگ البته برای اون زمان و کیفیت خیلی خوبی هم داشت. یک باند خیلی قوی که دو تا بلندگو هم همراش بود، موس هم از این قدیمی‌ها که یادم نیست چه رنگی و یک کیبورد سفید که حس کیبورد مکانیکی حال حاضر رو داشت با اون صدای زیاد. مشخصات سیستم هم برای اون موقع خیلی خوب بود و بازی ها رو بالاخره به خوبی اجرا می‌کرد: فکر می‌کنم رم ۱ گیگ یا ۵۱۲ ddr2 بود به همراه کارت گرافیک قدرتمند با فضای ۵۱۲ گیگ همینطور cpu پنتیوم. برای اولین بار که روشنش کردم و بوم ویندوز xp بالا اومد. ?? ?

انگار دنیا رو به من داده بودند، چه حس و حل خوبی داشت اون لحظات. چقدر باهاش بازی کردم توی اون ۱ سال اول. چه تجربه‌های شیرین و ماجراجویی هایی داشتم.

بازی IGI 1 , IGI 2

بازی سام ماجراجو ۱, ۲, ۳

جنگ‌های صلیبی تمام نسخه‌ها

فوتبال PES ۲۰۰۹

شاهزاده ایرانی

جی تی ای سان اندرس و وایس سیتی

کالاف دیوتی ۱,۲,۴

عصر اساطیر

همسایه جهنمی

و یک سری بازی‌های دیگه که اسمشون یادم نمیاد.

پست رو با یک تصویر از خودم و عشق دوران کودکی به پایان می‌رسونم.

یک خاطره لذت بخش از دوران طفولیت

ادامه دارد …..


خوشحال می‌شم شما هم اگر خاطره‌ای این شکلی داشتید زیر همین پست بنویسید.?

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x