به نظرم هر عکسالعملی که داشته باشیم تاثیراتی در جهان هستی دارد. اندازهاش مهم نیست، ممکن هست یک کار کوچک تاثیری بزرگ بگذارد و یا برعکس.
چیزی که بهش فکر میکنم این هست حتی هیچ عکسالعملی نداشتن هم میتواند تاثیراتی داشته باشد اما درک و فهمیدن این سیستم پیچیده درکش برای مغز ما بسیار سخت و تقریبا غیر ممکن هست چون ما به تمام عوامل جهان هستی آگاهی نداریم.
فکر میکنم ریاضیات و فیزیک تنها شکلی هستند که مغز ما اون رو میفهمه شاید بخاطر اجسام و دیگر محدودیتها هستش. اما همین مورد هست که اینقدر این جهان رو زیبا و پر از شگفتی کرده.
خودمم به شکلی درست نمیفهمم این صحبتها رو فقط افکاری در مغزم هست که خالی میکنم روی این صفحه سفید تا اینکه کمی بهتر بتونم به این مسائل فکر کنم، به شکلی دارم با خودم صحبت میکنم.
عمیق بودن در مسائل خوب هست به فلسفه فکر کردن خوب هست اما گاهی حس میکنم باید دکمه خاموششون رو بزنم و خیلی ساده لذت ببرم و بچهگانه فکر کنم و قدم بردارم در دل هیاهو
من انسانها رو به صورت کلی به دو دسته تقسیم میکنم. آنهایی که دوست دارند کنترل شوند و آنهایی که دوست دارند کنترل کنند. زیاد بهش فکر نکردم اما چیزی که به ذهنم میرسه به صورت کلی میشه این برداشت رو داشت که همیشه کنترل شوندهها هستند که انتخاب میکنند چه کسانی کنترلشان کند.
یک ویژگی خیلی مهمی که وجود دارد هیچ ثباتی بین این دو دسته نیست. ممکن هست هم کنترل کننده باشی و هم کنترل شونده و یا در طول زمان چندین بار بین این دو جابجا شوی.
اصلا مگر مهم هست؟ به نظرم نه تا زمانی که خودت بهش آگاهی داشته باشی!!
